جدول جو
جدول جو

معنی مخالفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مخالفت کردن
پترنیدن پوردن دشمنی کردن در افتادن برمخیدن خلاف کردن ضدیت کردن: و مخالفت یکدیگر مکنید تا من بازآیم
فرهنگ لغت هوشیار
مخالفت کردن
خصومت ورزیدن، دشمنی کردن، ناسازگاری کردن، عناد ورزیدن، ضدیت کردن، مخالفت خوانی کردن، ناموافق بودن، خلاف ورزیدن
متضاد: موافقت کردن، موافق بودن، ممتنع بودن، روی خوش نشان ندادن، تسلیم نشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مخالفت کردن
لمعارضةً
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مخالفت کردن
Contradict, Contravene, Disagree, Disapprove, Foil, Oppose, Thwart, Veto
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مخالفت کردن
contredire, contrevenir, être en désaccord, désapprouver, contrecarrer, s'opposer, opposer un veto
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مخالفت کردن
বিরোধিতা করা , লঙ্ঘন করা , অমত পোষণ করা , অসম্মতি জানানো , বিঘ্নিত করা , বাধা দেওয়া
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
مخالفت کردن
contradizer, contravenir, discordar, desaprovar, frustrar, opor-se, vetar
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مخالفت کردن
widersprechen, verstoßen, nicht einverstanden sein, missbilligen, vereiteln, sich widersetzen, ein Veto einlegen
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
مخالفت کردن
zaprzeczać, naruszać, nie zgadzać się, nie aprobować, udaremnić, sprzeciwiać się, udaremniać, wetować
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
مخالفت کردن
противоречить , нарушать , не соглашаться , не одобрять , разрушать , противостоять , препятствовать , наложить вето
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
مخالفت کردن
суперечити , порушувати , не погоджуватися , не схвалювати , заважати , протистояти , перешкоджати , накладати вето
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مخالفت کردن
tegenspreken, in strijd handelen, het niet eens zijn, afkeuren, verhinderen, zich verzetten, dwarsbomen, vetorecht uitoefenen
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
مخالفت کردن
contradecir, contravenir, estar en desacuerdo, desaprobar, frustrar, oponerse, vetar
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مخالفت کردن
विरोध करना , उल्लंघन करना , असहमत होना , अस्वीकृत करना , विफल करना , विरोध करना , विफल करना
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به هندی
مخالفت کردن
contraddire, contravvenire, non essere d'accordo, disapprovare, frustrato, opporsi, ostacolare, porre il veto
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مخالفت کردن
membantah, melanggar, tidak setuju, tidak menyetujui, menggagalkan, menentang, memveto
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مخالفت کردن
تضاد کرنا , خلاف ورزی کرنا , اختلاف کرنا , مخالفت کرنا , ناکام کرنا , مخالفت کرنا , روکنا , ویٹو کرنا
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به اردو
مخالفت کردن
ขัดแย้ง , ละเมิด , ไม่เห็นด้วย , ขัดขวาง , คัดค้าน , ขัดขวาง , ใช้สิทธิ์ยับยั้ง
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخالفت کردن
kupinga, kinyume, kukubaliana, kukataa, kuzuia
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مخالفت کردن
לסתור , להפר , לא להסכים , לא לאשר , להכשיל , להתנגד , למנוע , להטיל וטו
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به عبری
مخالفت کردن
反驳 , 违反 , 不同意 , 不赞成 , 挫败 , 反对 , 阻止 , 否决
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
مخالفت کردن
반박하다 , 위반하다 , 동의하지 않다 , 반대하다 , 방해하다 , 반대하다 , 거부하다
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
مخالفت کردن
çelişmek, ihlal etmek, aynı fikirde olmamak, onaylamamak, engellemek, karşı çıkmak, vetolu olmak
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مخالفت کردن
矛盾する , 反する , 同意しない , 批判する , 妨害する , 反対する , 阻止する , 拒否する
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ گَ دَ)
با کسی در بلندی نبرد کردن. در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن: و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته... (نفثهالمصدور). و رجوع به معالاه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ بَ تَ)
چیره شدن. غلبه کردن: با قضا مغالبت نتوانست کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ / شِ لِ / لَ اَ تَ)
صلح کردن. آشتی کردن. از در آشتی درآمدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از مکاشفت کردن
تصویر مکاشفت کردن
مکاشفه کردن: (و بنده برگ نداشت پیرانه سر که از محنتی بجسته و دیگر مکاشفت با خلق کند) (بیهقی. فض. 163)
فرهنگ لغت هوشیار
معالجه کردن: و از هرسه عالم داروها برگزید و خود را بدان معالجت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبه کردن: روح افزای بر بالین دایه نشست و از هر گونه مطالبت میکرد و میگفت: ای رعنا، این چکار بود که تو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالطه کردن
تصویر مخالطه کردن
مخالطت کردن: هرآن کسی را که با اهل شرع مخالطه کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزش کردن آمیزش کردن معاشرت کردن: اگر با بزرگان و سپاهسالاران و عمیدان محتشم مخالطت بیشتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزش کردن، معاشرت کردن، مجالست کردن، دوستی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نشست وبرخاست کردن، هم نشینی کردن، معاشرت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مخالفت کردن
دیکشنری اردو به فارسی